استعداد برتر

آموزشي و معلوماتي

ديني

  • صحفه نخست
  • مقالها
  • ديني
  • سياسي
  • اجتماعي
  • فرهنگي
  • آموزشي
  • تصاوير

آموزشي

با ایمیل ارسال کنیداین را در وبلاگ بنویسید!‏هم‌رسانی در Xهم‌رسانی در «فیس‌بوک»‏اشتراک‌گذاری در Pinterest
صفحهٔ اصلی
اشتراک در: نظرات (Atom)

bbc.news

در حال بارکردن…

تصاوير از ولايت باستاني بدخشان

تصاوير از ولايت باستاني بدخشان
18-11-1389

تصاوير از ولايت باستاني بدخشان

تصاوير از ولايت باستاني بدخشان
18-11-1389

بدخشان " فيض آباد"

بدخشان " فيض آباد"
2010

بدخشان " فيض آباد"

بدخشان " فيض آباد"

چرا زبان دري؟


نوشته شده توسط الحاج خلیل الله امین چرا زبان دري؟
شنبه ، 17 مهر 1389 ، 09:51
آنانی که تاریخ پنج هزار ساله زبان فارسی را میدانند و آنانیکه لهجه های گویش این زبان را بلد اند هیچ وقت کلمه دری را روی تعصب برین زبان جهان شمول وارد نمی دانند. زبانی که به هزاران گوینده، خواننده ونویسنده در طول تاریخ امروز و فردای خوددارد. می بینید که این زبان مورد دستبرد دزدان قرن بیست و یکم قرار گرفته و دری نامگذاری میشود و چه شرم است به آنانیکه نه به این زبان به شکل ادبی صحبت کرده می توانند ونه نوشتن و خواندن آنرابلد اند و اما این زبان رابا بی دانشی خود میخواهند مسخ کرده و نام دری به آن بگذارند، این ارمان را با خود به گورخواهند برد و زبان فارسی ما مستانه گسترش می یابد تا چشم حسودان کور گردد.

لهجه های گویش هر زبان در هر مملکت مختلف است، مثلاٌ در وطن ما فارسی هراتی، فارسی تخاری یا دهاری یا دری، فارسی تاجکی، فارسی کابلی، فارسی لغمانی، فارسی بلخی، فارسی هزاره گی و غیره و در ایران فارسی تهرانی، فارسی پهلوی، فارسی تبریزی، فارسی شیرازی و ... و در تاجکستان فارسی تاجیکی و .....که زبان شناسانی مثل پروفیسور داکتر مجاور احمد زیار که سالها با موتر سایکل خود دره به دره، کوه به کوه، وشهر به شهرسفر و لهجه های وطن ما را تحقیق وثبت نموده اند، در یک مصاحبه ء خود که در سایت وزین خاوران نیز به نشر رسیده، گفته اند که کلمه( دری، صفت است ونباید آنرا بجای موصوف (فارسی) استعمال کرد و زبان دری که عوض زبان فارسی دری استعمال میشود مطلقاٌ غلط است زیرا در گذشته ها لهجه تخاری های امروز را که لهجهء دهاری یا دری است و خیلی واضح وبافصاحت وبلاغت صحبت میشود و بزبان فارسی دری مسمی کرده اند و اگر کسی امروز زبان دری بگوید اشتباه تحقیقی و تاریخی را مرتکب میشود.
اینکه یکعده نادان بر یک زبان پنج هزار ساله حق تصرف بخودرا می دهند جفا به علوم ادبی و اجتماعی خصوصاٌ به علم زبان شناسی روا میدارند. من خیلی خلاصه وبرجسته درین مورد نوشتم تا عزیزان زبان شناس ما این سطور را بخوانند وبدانند که چرا نادانان بر زبان فارسی مابی خردانه ظلم می کنند. شرم باد بر نفهمان تاریخ زبان و ادبیات زبان فارسی.

الحاج خلیل الله امیننویسندهء مستقلنیوجرسی، امریکا

درواز در تاريخ



درواز در تاريخ
نوشته شده توسط دکتر صاحبنظر مرادی چهارشنبه ، 23 دی 1388 ، 04:37
سرزمين صعب العبور و کوهستانی درواز در شمال بدخشان در ساحل رود آمو که از سمت شرق، شمال و غرب چون کمربند زرينی به دور آن ميپيچد به مساحت 4094 کيلومتر مربع و به ارتفاع 1340 متر از سطح بحر واقع شده است. بيشتر از 230 قريه و روستا دارد و محل پر نفوس و گسترده ايست.درواز منطقه کوهستانی است و قله های سربفلک آن با بلندی کوه قاف و سلسله های هماليا همسری نموده و اساطير و داستانهای انبوهی را تبارز داده اند.

مردمان درواز خوش سيما، با غيرت، ظريف طبع، با همت، با ذکاوت، هنرمند و شيرين سخن ميباشند، که در شمال دريای آمو در مناطق (ونج، قراتگين، غرم و ...) نيز بسر ميبرند. هنوز سوگمندانه راه ماشين رو ندارد و اخيراً بر اثر مساعی برخی از موسيسات خارجی تا روستای کوف راه موتر رو کم عرض و خامه احداث گرديده است.
نام اين منطقه از ترکيب "در" و "واز-باز" بوجود آمده که اسم آنرا بصورت
"درواز" در آورده است. از چگونگی اطلاق اين نام و پيشينه تاريخی آن اطلاع دقيقی در دست نداريم، اما آنچه در صفت و روان اجتماعی مردم آن پيداست ميتوان گفت که اين نام دلالت به سخاوت، مردانگی و مهمان نوازی آنها مينمايد که درهايشان بروی مهمان "واز" ميباشد. گويند در گذشته در آنجا پادشاهی حکومت ميکرده است که دروازه او برای مردم باز بوده ودر عدل و داد بی همتا بوده است. در مورد وجه تسميه درواز شاه عبدالله بدخشی چنين توجيه نموده است: «اهالی درواز به چنين نظريه معتقد ميباشند که اقوام آنها از قديمترين اقوام دنيا بوده و زبانشان نيز به همان معيار يک زبان تاريخی عالم بشريت است اين طايفه ادعا ميکنند که چون ولايت قطغن و بدخشان بنام تاريخی خودش تخارستان موسوم و اهالی بودمی آن بنام "تخارها" يا تخرها نام برده ميشود. اين نام مشتق از لفظ "تخرای" دروازی است که معنی درواز يا برامدن از دروازه را افاده ميکند. اقواميکه از اين ناحيه به هرگوشه دنيا منشعب شده اند به زبان دروازی متکلم بوده و لفظ فارسی قديم زبان اصلی دروازيست».( [1] )
موصوف روايت ميکند که در هنگام طوفان کبير "هيطل" نام يکی از پسران حضرت نوح(ع) در نقطه درواز اقامت و توطن اختيار نموده و هر آنقدر اولادی که از او باقی مانده بنام "هياطله" نام برده ميشوند، پس دروازيها به زعم خودشان عبارت از تخراييها و هياطله ميباشند و زبانشان بواسطه عدم آميزش باشنده گان آنجا با اقوام مختلفه بحال خود باقی مانده است.([2])
از اينکه تخاريها بخشی از اجداد تاجيکان شمالشرقی خراسان در برهه مشخص زمان اند، ممکن است مرحله اولی تشکل اجتماعی خود را در مناطق کوهستانیشرق بدخشان و در ساحل دريای آمو يعنی درواز بوجود آورده و آنگاه اندکی بسوی غرب وارد يفتل شده اند، اين منطقه تا هنوز به همان نام (يفتل) در شمال شهر فيض آباد باقی مانده است.
در مورد درواز داستانها و افسانه های فرو رفته در اعماق تاريخ فراوانست. منابع اوستايی از روستای دراج بحيث زادگاه و خانه پورو شاسپ پدر زردشت ياد ميکنند. اين روستا در مجاورت کوف تا هنوز بهمين نام وجود دارد.([3]) عده ای از پژوهشگران منطقوی و
جهانی در مورد زادگاه زردشت در ساحل رود دراج و زادگاه مادرش "دغدو يا دوغدوغه" در روينج
راغ که اين دو روستا فاصله زيادی از هم ندارند، تائيد کرده اند. آقای شهرانی در مورد درواز و
بدخشان و تخاريان و ترکان حرفهای قابل تامل گفته اند، از جمله مينويسند: «در يکی از نوشته ها که
نزد راقم ميباشد درج است که تاريخ درواز را بجايی ميرسانند که گويا حضرت آدم در حوالی درواز بقدرت خداوند آفريده شده است»([4]) آنگاه در مورد اين گفته ترديد زياد نموده و صحت آنرا دور از باور ميدانند. البته بايد پذيرفت که منابع تاريخی زادگاه آدم(ع) را در سرانديب يا سريلانکای امروزی
ميدانند، اما بقول محمد بن جرير طبری نخستين بشر کيومرث نام داشت که در باختر بدنيا آمد و شهر
بلخ را ساخت. ازينرو مشخص ساختن زادگاه کيومرث در باختر که سرزمينی معادل آريانا بوده است
علی العجاله دشوار مينمايد و بهتر است اين بحث را بدون اينکه مردود دانست به يک بررسی
تحقيقاتی و علمی محول نمود، اما شواهدی مثل دراج وجود دارد که وطن پروشاسپ و زادگاه زردشت
بوده است، و از قدامت درواز شهادت ميدهد و بدون ترديد درواز خود بخشی از قلمرو ايروانا ويجه بوده و شاهد بزرگترين تحولات و تبدلات تاريخی، فرهنگی و بشری بوده است، که بازگويی آنها فرصت بيشتر ميخواهد. آنچه مسلم است آنها آريايی الاصل بوده و اگر بدانجا آمده اند يا از آن بجايی رفته اند، بازهم از مصدرهای آريايی بيرون نشدند و امروز منسوب بقوم تاجيک و زبان فارسی دری هستند.
بقول منابع تاريخی مردم درواز در پويه تاريخ غالباً حکومتهای محلی خود را داشته اند، ازينرو شاهان درواز مثل امرای محلی بدخشان خود را از اولاده اسکندر يونانی قلمداد کرده اند، مثل لعلی پادشاه شاعر بدخشان.
در کتب "مجالس النفايس" امير عليشير نوايی" و "منتخب التواريخ" عبدالقادر بديوانی پيرامون پادشاه قرن پانزده بدخشان ميرزا لعل بيک فرزند شاه قلی که تذکره دولتشاه سمرقندی و ولاديمير بارتولد اسم اين پادشاه را سلطان محمد تذکر داده اند و با تخلص "لعلی" شعر می سروده ميخوانيم: «لعلی از پادشاهان قديمی بدخشان است و چندين هزار سال است که سلطنت بدخشان در اختيار اين خاندان بوده و در آخر سلطان ابوسعيد (عم بابر ميرزا) نسل آنها را برکند»([5])
الفنستون ضمن بررسی جغرافيای بدخشان مينگارد: «در غرب قندز، تالقان و حصاراوزبيکان آزاد، در
شمال قرغزان پامير و تاجيکان شغنان و درواز و واخان زنده گی ميکنند. اين نواحی بسيار
کوهستانيست و در شمال ناحيه قراتگين واقع شده که اهالی آن تاجيک اند و متصل به خوقند و فرغانه است پادشاه درواز خود را از دودمان اسکندر ميداند و همسايگانش اين ادعای او را ميپذيرند»((6
مارکوپولو سياح معروف که در مورد بدخشان، جغرافيا، اقليم و پيداوار آن يادداشتهای دارد نيز خاندان سلطنی بدخشان را از نسل اسکندر مقدونی خوانده است و محمد حيدر دوغلات در تاريخ رشيدی ضمن اشاره به دختر واپسين حکمران اين ولايت اجداد او را از تيره و تبار اسکندر خوانده است که برای مدت سه هزار سال حکمرانان بدخشان بوده اند.([7]) اين روايات نشان ميدهند که در بسا از برهه های تاريخ امرای درواز از خانواده امرای بدخشان بدان ولا نيز توظيف ميشدند. زيرا در ادوار تاريخ مراکز حکومتی بدخشان زمانی در بهارستان (بهارک)، گاهی در کشم و بيشتر در جوزگون مستقر بوده و درواز بحيث مرکز حکومتی بدخشان در نيامده است. همين موضوع را برهان الدين کشککی در مورد شاه محمود حکمران درواز که خود را از اولاده اسکندر گفته است، نيز ياد آور گرديده است.([8]) اينکه چرا اين امرا خود را بصورت ابهام آميزی از اولاده اسکندر گفته اند و در منابع تاريخی چنين روايتی نقل شده است احتياج به تحقيق تاريخی، اتنوگرافی و انتروپولوژيک دارد.
يعقوبی در معجم البلدان درواز را آخرين شهر بلخ به سمت تبت ميداند. درواز بين جرم و زيبق (زيباک) و بهارک است.([9])
مؤرخين اولين بنای آبادی درواز را به دوره مامون الرشيد نسبت ميدهند و کسانی هم بظن غالب از
آبادی درواز بوسيله فضل بن يحی بن خالد برمکی بلخی تبار که منصبی در خلافت اسلامی بغداد داشت
خبر ميدهند. بهرحال مسئله ساختن شهری در مرز تبت بوسيله زبيده خاتون همسر هارون الرشيد يا
رواياتی در مورد درواز ميرسانند که شايد هيات بلند مرتبه ای از سوی خليفه بغداد غرض بررسی و
تثبيت مرزهای شرقی خراسان اسلامی با همسايگان خُتنی باين ولا آمده و طرح ساختار شهرکهای خورد و بزرگی را صادر نموده باشند. روايتی هم وجود دارد که پس از سقوط دولت سامانی در سال 999 ميلادی در بخارا و هجوم اقوام ترک باين سرزمين جمعی از اهالی ده بيد سمرقند راه مهاجرت در پيش گرفتند و ترجيح دادند تا غرض تامين امنيت خود به مناطق صعب العبور کوهستانی چون درواز و مناطق بدخشان پناه بياورند. اين سرنوشت تاجيکان عنان دار تاريخ و فرهنگ و مسند نشين زعامت و دبارت دربارها اند و در طول تاريخ مورد مخاصمت فرهنگ ستيزان دور و نزديک بوده اند، اين استکه در طول تاريخ غرض رهايی از سرکوبهای پيهم به کوهستانها عقب رفتند ازينرو مورخين بخشی از آنها را بنام "غرچه يا تاجيک کوه نشين" نيز ياد کرده اند. يکی از اقوام موجود در بيروت خود را "دروزی" مينامند و شجره خود را مربوط به اهالی درواز ميدانند که شايد اجداد آنها بر اثر وقوع حادثه ای بآن کشور عربی خاور ميانه مهاجرت کرده اند که کمال جنبلاط و وليد جنبلاط از سياستمداران شناخته شده لبنان ازين شمارند. بقول استاد شهرانی سه قوم عمده حوالی کابل نظر بگفته عوام (محمد آغه، گلبهار و جمال آغه) لوگر از نسل شاهان درواز اند.([10]) و بقول مردم پنجشير در دور دوم مهاجرت خود از درواز باين دره آمده اند درواز علاوه بر ولسوالی خواهان دارای ولسواليهای کوف، شکی، نسی و درواز بالا ميباشد.
مردم درواز بيچاره و غريب، اما با اراده و متحمل و بردو بار اند بعلت کوهستانی بودن درواز و عدم موجوديت راهها و سرکهای موتر رو در همواريها مردم مجبوراً با بار زياد از بازارهای
چاه آب، رستاق و فيض آباد طی چندين هفته راه پيموده و خود را بخانه شان ميرسانند، حتی از فيض آباد تا برخی از مناطق درواز 10-20 روز بصورت پياده طی طريق مينمايند. يکی از شگفتی های درواز معبر کوهی آتنگها در هفتاد کيلومتری عليای خواهان ميباشد که بالای دريای پنج موقعيت دارد. با اينکه طی زمانه های طولانی راه رفت و آمد بين درواز و خواهان و ساير مناطق سفلی وجود نداشت، تنها در يکسال ششماه مردم ميتوانستند از راه حوض شاه و دشت ايش و کوف به درواز بروند. ميرزا رجب راغی شاعر محلی بيجا نگفته است که:
ز عقرب تا به جوزا زير برفيم بهار و تيره ماهی نيست مارا
گويند روزگاری بود که شاه ناصر خسرو که شاعر زبر دستی بود و در کارهای معماری و مهندسی نيز تبحر داشت. خواست تا از راه خواهان به درواز برود. بفکر او و همت دوستانش در بين قريه کوچک سفيد آو (سفيد آب) و لوگرد بطولی دو يا سه کيلومتر در سينه کوههای مقابل مسير دريای پنج همين "آتنگها" را ساختند. آتنگ ها که راه پياده رو پر خطر در کمرگاه کوه ساخته شده بود، يکی از طرحهای هندسی است که با چوبها و خمچه های ايرغی (ارغوان) در زمانش شايد فکر تازه و کمنظير بوده است.
طرف چپ آمو دریا ، آتنگای دروازتاجیکستان وطرف راست آن، آتنگای درواز افغانستان قراردارد.
آغاز آن راه پرخطر را "پی پيکها" و انجام آنرا عرب و عجب شايد (عرب و عجم)گويند. آتنگها مسير
ارتفاعی در کمرگاه کوه و سنگ است و آن با کوبيدن ميخهای درسينه سنگ و نصب کردن حلقه های
ازچوب ارغوان به اين ميخها بنا يافته که عابربا گذاشتن پای بالای ميخ از اين حلقه های آتنگی
محکم گرفته و بدينصورت از اين معبر بسوی مقصد بالا ميرود. هرگاه راهروی بخواهد که از آنجا
عبور کند يک وقت بجايی ميرسد که هيچ چيز را نميتواند بدست خود بگيرد و آنجاييست که هرکس
لاجرم تياق و يا عصا چوبش را که اکثراً از چوب (ايرغی – شولش) يعنی ارغوانست درگودالی در
سينه کوه می اندازند و آن محل را "تياق پران" گويند. تياق پران انباريست از تياق ها و چوبدستها و
يادگاريست از صدها مسافر تياق بدست که ديگردر ميان ما نيستند. معبر آتنگها در طول موجوديت
خويش خونخوار آدمی و قاتل انسانهای فراوانی بوده است که از بالای ميخهای چوبی افتاده و به دريای
آمو غرق شده اند. راهيکه از فيض آباد بسوی درواز ميرود ازدو آب يفتل جدا ميشود و به قلاب راغ، از آنجا به بند بالای راغ و سردشت و حوض شاه خواهان و بعد به نيشرو وارد قريه کوف درواز گرديده و بعداً به شکی ميرسد و از آنجا به ساير روستاها متوصل ميشود. روستاهای ماه می، اوبغن ها، شکی، ورفد، غمی، يامر، کوف، دراج، زنگريان، جامرچها، نسی و غيره از قرای مشهور درواز ميباشد.
يادداشتهای تاريخی حاکی از آنند که پس از حمله چنگيز به خراسان و بدخشان منطقه درواز در ميان کوههای دست نيافتنی در جهت ايجاد دولت محلی خود تلاش کردند. پيش از سلسله شاهان دروازی که مصادف به حاکميت دوره خانواده مير ياربيک خان در بدخشان به حاکميت درواز پرداخته اند، سلسله ديگری بنام قلماقشاهان که قرغز الاصل و از تبار ترک اند بر درواز حکومت ميکردند. قلماقها پس از ورشکستگی حکومت شيبانيهای ماوراالنهر که در ترکستان حکومت ميکردند با ميرزا نباتخان درگير شدند و کاری کرده نتوانستند و به کوهپايه های درواز و قراتگين آمدند و مدتی در آنجا حکومت کردند، اما بر اثر مظالم و جفا پيشگی خود و بر اثر قيامهای مردم درواز بسوی ختن عقب زده شدند. پس از آن مردم درواز مجلس مشورتی را تشکيل داده و سه نفر از هوشياران و اهل کياست بنامهای شاه دريا خان، مير مبارکخان و مير هزاربيک خان را به نزد حاکم بلخ فرستادند و از ظلم و استبداد شاهان قلماقی و سرنگونی آنان توسط خودشان برايش پيام دادند و خواستند تا يک نفر از شهزاده گان با فرهنگ بلخی را به فرمانفرمايی درواز بفرستد، که اين کار در تاريخ بدخشان سابقه ای نيز داشته است.
ميرزا سبحانقلی خان حاکم بلخ به پاسخ تقاضای مردم درواز يکی از شهزاده گان خود را بنام اسکندر بيک با عده ای ديگر به حکومت درواز فرستاد و اين شخص اساسگذار سلسله شاهان محلی درواز در سده های پسين گرديد. شايد اين هم دليلی بر منسوبيت شاهان درواز به "اسکندر" باشد، اما نه اسکندر مقدونی، بلکه اسکندر بلخی. از سلسله ميرزا سبحانقلی خان. از اين خانواده افرادی مثل شه درواز خان، شه سلطان محمود خان، شه ترکخان، شه محمد اسماعيل خان، شه محمد ابراهيم بيک، شه محمد سراج خان حکومت کردند و خانواده آنان سرانجام توسط امير مظفر پادشاه بخارا از بساط حکومت برچيده شد. امير مظفر پس از شه محمد سراج خان شخصی را بنام خدای نظر خان که از اعتماديون موصوف بود بحکومت درواز بگماشت و در عوض شهزاده گان دروازی چون شه محمود خان، شه عبدالله خان، شه محمد افضل خان و شه ابوالفيض خان (پدر محمد وليخان نايب السلطنه شاه امان الله خان) و شه حيرت الله خان را با عده ای از اشراف و اعيان درواز به فرغانه تبعيد نمود.
شهزاده گان دروازی در فرغانه و سمرقند با سردار عبدالرحمن خان که مثل ايشان بحالت تبعيد بسر
ميبرد معرفت حاصل نموده و زمانيکه امير عبدالرحمن پس از موافقه حکومت بخارا غرض احراز
کرسی سلطنت به افغانستان برگشت، خانواده اميران بدخشان و شاهان درواز غرض فرو نشانيدن
مخالفت ها و مقاومت ها درشمال افغانستان و تهيه عسکر به منظور تصرف پايتخت با سردار
عبدالرحمن خان کمکهای فراوانی نمودند. با اينحال شاه ابوالفيض و برادرش شاه محمود با اينکه
امير برايشان وعده نموده بود که با تصرف کابل حکومت را با آنان قسمت خواهد
کرد، از وعده خود عدول ورزيد و صرف برای عده ای از شهزاده گان دروازی مثل شاه ابوالفيض و برادرش شاه محمود تنخواه ماهوار مقرر کرد.
شاه محمد وليخان دروازی که جوان با استعداد و لياقتمند بود بحيث شهزاده دروازی در ميان مناسبات خانواده سلطنت جوان شد و رشد کرد و او بود که در زمان سلطنت امير حبيب الله خان بحيث سرحلقه اشراف زاده گان دربار مقرر گرديد و در نتيجه از اين ميان جنبش دموکراتيک مشروطه خواهان را از داخل سلطنت بر انگيخت. شاه محمد وليخان دروازی که خود از هم باوران و همکاران صميمی شهزاده امان الله خان بود در همکاری با موصوف و برقراری پيوندهای خانواده گی به صميميت شان افزود و در حصول استقلال افغانستان و معرفی آن طی سفرهای توان فرسا و طولانی به کشورهای دور و نزديک جهان مجاهدت فراوان نمود. وی در مقامهای نائب السلطنت شاه امان الله خان، وزير دفاع و وزير خارجه و سفير سيار افغانستان به نحو شايستگی ايفای وظيفه نمود. در خانواده محمد وليخان کسانی مثل محمد امين خان دروازی وزير مختار افغانستان در برلين و محمد سعيد خان صميمی کوشانی تربيت شدند که هر دو پس از اعدام ظالمانه محمد وليخان به جرم نسبيت خانواده گی با موصوف در زندان مخوف نادری جان دادند. همچنان مير ياربيک خان و برادرش مير زمان الدين خان از فرزندان شهزاده حسن امير بدخشان که سبب خواهرزاده گی با محمد وليخان داشتند و در رکاب موصوف در ماموريتهای داخلی و خارجی همراه بوده اند. همچنان در پرتو توجه و تربيت موصوف ميرزا علی احمد خان وردوجی و ميرزا محمد خان يفتلی از رجال برجسته دولتی گرديدند.
مردم درواز با وجود فقر و تنگدستی روزگار بشاش، خوش سخن و سرشار از آزادی و طبع بلند هستند. در ساحت معارف و ادب يکی از مناطق ممتاز بدخشان ميباشد. برای ازدياد معلومات درينمورد ميتوانيد کتب سخنوران درواز و گنج بدخشان تاليف آقای امير بيک حبيب اوف و برگردان آقای احمد نجيب بيضايی را مطالعه نمائيد. درواز از روزگار جنرال محمد وليخان دروازی نايب السلطنت شاه امان الله خان تا امروز فرزندان با استعداد و با شهامتی را در تاريخ معاصر افغانستان تقديم نموده است. از ميان اين جوانان و فرزندان درواز ميتوان از استعداد علمی، جسارت و شهامت مولانا بحرالدين باعث، دولت محمد شفق، انجنير حسن، مولاداد، عبدالطيف پدرام، دکترسینادلیری، عبدالمجيد اسکندری، رحمت الله بيژنپور، احمد نجيب بيضايی، سيف الدين سيحون، انجنير عبدالرحيم، سميع الله قطره، قاضی تاج الدين و بانوی دانشمند آن فوزيه کوفی وکيل مردم درواز و ديگران نام برد. درواز در عرصه تاريخ و فرهنگ مسايل زيادی برای تحقيق و بازگويی دارد که اميد روزی باين مامول توفيق بدست آوريم.
_______________________________
[1] - شاه عبدالله بدخشی، ارمغان بدخشان، ص 123.
[2] - زبان مردم درواز قسمی که گفته شد همان زبان فارسی دری ميباشد، اما لهجه و گويش محلی خود را دارند که نميتوان بدان اطلاق زبان ديگری را نمود.
[3] - زادگاه زردشت در کجاست، تحقیق پروفیسور يوسف شاه يعقوب اف، برگردان دکتر صاحبنظر مرادی، سایت های انترنیتی آریایی، خاوران و انجمن پارسداران
فرهنگ آريانا، عقرب 1385.
[4] - عنايت الله شهرانی، شاه محمد وليخان دروازی، ص 374.
[5] - عليشير نوايی، مجالس النفايس، علی اصغر حکمت، تهران 1323، ص 209 همچنان صدر الدين عينی، نشريات دولتی تاجيکستان

موسوي

موسوي

فال بوسه

عدد تقدیر خود را بشناسیم
آیا تا به حال شنیده اید که می گویند عدد تقدیر فلانی مثلا 5 است یا .... و آیا تا به حال درصدد این برآمده اید که عدد تقدیر خودتان را داشته باشید و خودتان آن را به دست آورید؟ اگر دوست دارید عدد تقدیر خود را به دست آورید مراحل زیر را به دقت عمل کنید و در آخر ، تفسیر عدد تقدیر خود را بخوانید. ابتدا به ترتیب عدد سال و ماه و روز تولد و غیره خود را به صورت گفته شده محاسبه نموده و سپس تفسیر آن را در قسمت تفسیر عدد تقدیر بخوانید.

عدد سال در مبحث عددشناسی فقط با اعداد یک رقمی 1 تا 9 و اعداد دو رقمی 11 ،22 و گاهی 33،44 و مشابه آن سر و کار داریم. این اعداد را « اعداد رهبر » می نامند. برای تبدیل هر عدد دیگر به این اعداد، ابتدا ارقام آن عدد را با هم جمع می کنیم. برای مثال، اگر متولد سال 1996 باشید ارقام این عدد را باید با هم جمع کنید. اگر حاصل جمع آنها یکی از اعداد 1 تا 9 یا 11،22،33و... نشد باید دوباره ارقام عدد حاصل را با هم جمع کنید تا بالاخره به یکی از اعداد یک رقمی 1 تا 9 یا دو رقمی 11،22،33، برسید. در مثالی که ذکر شد همانطور که ملاحظه می شود حاصل جمع برابر است با: 1+9+9+6=25 پس باید ارقام 2 و 5 را با هم جمع کنیم: 2+5=7 بنابراین عدد سال تولد شما 7 است. یا اگر درسال 1993 به دنیا آمده باشید آنگاه داریم: 1+9+9+3=22 همانطور که ملاحظه می کنید حاصل آن عدد 22 می شود و چون این عدد جز اعداد رهبر است دیگر نیازی به ادامه عملیات نیست و عدد سال تولد شما همین عدد 22 است.
عدد ماه هر ماه دارای یک عدد می باشد که در زیر آمده است. ژانویه: 1 ، فوریه: 2 ، مارس: 3 ، آوریل: 4 ، مه: 5 ، ژوئن: 6 ، ژولای: 7 ، آگوست: 8 ، سپتامبر: 9 ، اکتبر: 10 ، نوامبر: 11 و دسامبر: 12بنابراین اگر شخصی در ماه اکتبر به دنیا آمده باشد عدد ماه تولد او عبارت است از: ( 1 = 0 + 1 = 10= اکتبر) یعنی عدد ماه تولد او 1 است. اگر در ماه نوامبر به دنیا آمده باشد: ( 2 = 1+1 = 11= نوامبر) یعنی عدد ماه تولد او 2 است.
عدد روزبرای به دست آوردن عدد روز تولدتان کافی است اعداد دو رقمی ( به جز 11 و 22 ) را با هم جمع کنید تا به یکی از اعداد 1 تا 9 یا 11 یا 22 برسید. مثلا اگر کسی در روز 21 یکی از ماه های سال به دنیا آمده باشد عدد روز تولد او عبارت است از: 3=1+2=21، یا اگر در روز 18 یکی از ماه های سال به دنیا آمده باشد ، داریم: 9=8+1=18 یعنی عدد روز تولد او 9 است. یا اگر در روز نوزدهم به دنیا آمده باشد:1=0+1=10=9+1=19یعنی روز تولد او 1 است. ولی اگر در روز 11 یا 22 یکی از ماه های سال به دنیا آمده باشد همان عدد، عدد روز تولد اوست.
عدد سرنوشتبعد از آنکه عدد سال تولد ، عدد ماه تولد ، و عدد روز تولد خود را به دست آوردید باید این سه عدد را با هم جمع کنید تا به یکی از اعداد 1 تا 9 یا عدد 11 یا 22 برسید. مثلا اگر در روز 31 ماه دسامبر سال 1955 به دنیا آمده باشید عدد سرنوشت شما به این صورت به دست می آید:
عدد سال تولد=6=4+2=24=5+9+9+1 =1995 عدد ماه تولد=3=2+1=12 عدد روز تولد= 4=1+3=31عدد سرنوشت= عدد سال تولد+ عدد ماه تولد+ عدد روز تولد=4=3+1=13=4+3+6بنابراین عدد سرنوشت شما 4 است.
عدد خورشیدی در این مرحله ، برای به دست آوردن عدد علامت خورشیدی خود ، باید به پاراگراف زیر توجه کنید. (مثلا اگر کسی در ماه آذر به دنیا آمده باشد عدد علامت خورشیدی او 9 است.) حمل (متولد فروردین): 1 ، ثور (متولد اردیبهشت): 2 ، جوزا (متولد خرداد): 3 ، سرطان (متولد تیر): 4 ، اسد (متولد مرداد): 5 ، سنبل (متولد شهریور): 6 ، میزان (متولد مهر): 7 ، عقرب (متولد آبان): 8 ، قوس (متولد آذر): 9 ، جدی (متولد دی): 10 ، دلو (متولد بهمن): 11 و حوت: (متولد اسفند) 12
عدد تقدیربرای به دست آوردن عدد تقدیر ، باید عدد سرنوشت را با عدد علامت خورشیدی جمع کنیم تا به یکی از اعداد 1 تا 9 یا 11 یا 22 برسیم. مثلا اگر عدد سرنوشت کسی 4 و عدد علامت خورشیدی او 9 باشد، آنگاه داریم: 4=3+1=13=4+9 یعنی عدد تقدیر او 4 است.
تفسیر عدد تقدیرپس از محاسبه عدد تقدیر خود آن عدد حتما یکی از اعداد زیر است پس خود را بشناسید:
عدد1) خود ساخته، شما فردی متکی به نفس، مستقل، مبتکر، مخترع ، فردگرا ، شایسته و رهبر هستید. عدد 2) مطیع و گوش به فرمان ، شما فردی متواضع و فروتن ، آماده برای خدمت به دیگران ، علاقمند به کار دسته جمعی ، مهربان و با محبت ، یک همکار خوب ، سیاستمدار، مصلح ، صبور و شکیبا ، شنوا و حساس نسبت به دیگران هستید. عدد 3) برون گرا، شما فردی هستید که به راحتی افکار و احساسات درونی خود را ابراز می کنید. همچنین فردی خلاق، هنرمند، زیبا هستید. کسی که از استعدادهای خود برای فایده رساندن به همه استفاده می کند. فردی شوخ طبع و دوستی خوب. عدد 4) منضبط، شماهرکاری که لازم و ضروری می دانید انجام می دهید.همچنین فردی وظیفه شناس، سخت کوش، خدمتگزار به دیگران، خویشتندار، خود کنترل، با کفایت و با لیاقت، سازمان دهنده، سازنده، بنیانگذار و دقیق و موشکاف هستید. عدد 5) آزاد منش، شما فردی مخالف سلطه و قید و بند هستید. کسی که خود را با تغییرات سازگار می کند و می داند چگونه با موقعیت های غیرمنتظره مواجه شود. عاشق ایده های جدید، مکتشف، ماجراجو و اهل سفر، تیزبین، کسی که به خوبی یادگرفته که به آزادی دیگران احترام بگذارد. عدد 6) سازمانگر و هماهنگ کننده، شماکسی هستید که در هر موقعیتی می داند چگونه افراد را با هم هماهنگ کند. مسئول، وظیفه شناس، وکسی که به خوبی خود را با دیگران هماهنگ می کند و از عهده مسئولیت ها به خوبی برمی آید. کسی که ارزش خانه و خانواده، کمک و حمایت دیگران را می داند. فردی که به خوبی می داند چه موقع باید به کمک دیگران بشتابد و چه موقع باید اجازه بدهد که دیگران خودشان به بهبود وضع خویش بپردازند. عدد 7) درون گرا، شما کسی هستید که عقل و منطق و بصیرت را در درون خود یافته است و می داند چگونه بیندیشد، تحلیل کند، مطالعه کند، بخواند، به مراقبت بپردازد، از بیرون به مسائل بنگرد، در جستجوی حقیقت باشد، اکثر اوقات را به تنهائی بگذراند و یاد گرفته که از تنهائی نترسد. عدد 8) محکم و پرقدرت، شما شخص قدرتمندی هستید که از قدرت خود به خوبی می توانید در راه کسب برتری های مادی بهره بگیرید، کسی که یاد گرفته چگونه از قوانین معنوی برای رسیدن به موفقیت مادی استفاده کند. شما می توانید بدون طمع ورزی و خودخواهی یا بهره کشی از دیگران به کنترل امور بپردازید و به موفقیت های مادی دست یابید. عدد 9) ایثارگر و از خود گذشته، شما فردی فداکار و علاقمند به خدمت به دیگران هستید و همه چیز خود را فدای دیگران می کنید. فردی دوست داشتنی، دلسوز، بخشنده و با گذشت و دارای قدرت درک بالا هستید. یاد گرفته اید که آدم خشک و یک دنده ای نباشید و تعصبات بیجا را کنار گذاشته اید و نسبت به آنها بی توجه هستید. در هرموردی سعی دارید همان چیزی باشید که دیگران می خواهند و همواره در تلاش هستید که دنیا را جای بهتری برای زندگی بسازید. عدد 11) روشنفکر، فردی هستید که همواره در جستجوی حقیقت است و از قوه درک شهودی خود استفاده می کند. آدمی مثبت اندیش و خوش بین هستید که فقط خوبی ها را در دیگران می بیند، با حقیقت زندگی می کند و نظرات روشنفکرانه خود را با دیگران در میان می گذارد. به خوبی قادر هستید از نیروهای روانی خود بهره بگیرید و به اتکای الهامات درونی خود جلو می روید. فردی دلسوز و مهربان، جسور و بی باک و در عین حال متواضع هستید. عدد 22) مسلط برنفس، خویشتندار، شما نیروهای عظیم درونی را در خود پیدا کرده اید و آنها را برای انجام کارهای بزرگ و فایده رساندن به دیگران به کار می برید. شما خودتان را هرگز محدود نمی کنید و فقط به نیازهای بشری فکر می کنید و اینکه چگونه می توان از قدرت های خود برای انجام کارهای بزرگ استفاده کرد. شما فردی سازنده و دوراندیش هستید.

عدد تقدير خود را بشناسيم

عدد تقدیر خود را بشناسیم
آیا تا به حال شنیده اید که می گویند عدد تقدیر فلانی مثلا 5 است یا .... و آیا تا به حال درصدد این برآمده اید که عدد تقدیر خودتان را داشته باشید و خودتان آن را به دست آورید؟ اگر دوست دارید عدد تقدیر خود را به دست آورید مراحل زیر را به دقت عمل کنید و در آخر ، تفسیر عدد تقدیر خود را بخوانید. ابتدا به ترتیب عدد سال و ماه و روز تولد و غیره خود را به صورت گفته شده محاسبه نموده و سپس تفسیر آن را در قسمت تفسیر عدد تقدیر بخوانید.

عدد سال در مبحث عددشناسی فقط با اعداد یک رقمی 1 تا 9 و اعداد دو رقمی 11 ،22 و گاهی 33،44 و مشابه آن سر و کار داریم. این اعداد را « اعداد رهبر » می نامند. برای تبدیل هر عدد دیگر به این اعداد، ابتدا ارقام آن عدد را با هم جمع می کنیم. برای مثال، اگر متولد سال 1996 باشید ارقام این عدد را باید با هم جمع کنید. اگر حاصل جمع آنها یکی از اعداد 1 تا 9 یا 11،22،33و... نشد باید دوباره ارقام عدد حاصل را با هم جمع کنید تا بالاخره به یکی از اعداد یک رقمی 1 تا 9 یا دو رقمی 11،22،33، برسید. در مثالی که ذکر شد همانطور که ملاحظه می شود حاصل جمع برابر است با: 1+9+9+6=25 پس باید ارقام 2 و 5 را با هم جمع کنیم: 2+5=7 بنابراین عدد سال تولد شما 7 است. یا اگر درسال 1993 به دنیا آمده باشید آنگاه داریم: 1+9+9+3=22 همانطور که ملاحظه می کنید حاصل آن عدد 22 می شود و چون این عدد جز اعداد رهبر است دیگر نیازی به ادامه عملیات نیست و عدد سال تولد شما همین عدد 22 است.
عدد ماه هر ماه دارای یک عدد می باشد که در زیر آمده است. ژانویه: 1 ، فوریه: 2 ، مارس: 3 ، آوریل: 4 ، مه: 5 ، ژوئن: 6 ، ژولای: 7 ، آگوست: 8 ، سپتامبر: 9 ، اکتبر: 10 ، نوامبر: 11 و دسامبر: 12بنابراین اگر شخصی در ماه اکتبر به دنیا آمده باشد عدد ماه تولد او عبارت است از: ( 1 = 0 + 1 = 10= اکتبر) یعنی عدد ماه تولد او 1 است. اگر در ماه نوامبر به دنیا آمده باشد: ( 2 = 1+1 = 11= نوامبر) یعنی عدد ماه تولد او 2 است.
عدد روزبرای به دست آوردن عدد روز تولدتان کافی است اعداد دو رقمی ( به جز 11 و 22 ) را با هم جمع کنید تا به یکی از اعداد 1 تا 9 یا 11 یا 22 برسید. مثلا اگر کسی در روز 21 یکی از ماه های سال به دنیا آمده باشد عدد روز تولد او عبارت است از: 3=1+2=21، یا اگر در روز 18 یکی از ماه های سال به دنیا آمده باشد ، داریم: 9=8+1=18 یعنی عدد روز تولد او 9 است. یا اگر در روز نوزدهم به دنیا آمده باشد:1=0+1=10=9+1=19یعنی روز تولد او 1 است. ولی اگر در روز 11 یا 22 یکی از ماه های سال به دنیا آمده باشد همان عدد، عدد روز تولد اوست.
عدد سرنوشتبعد از آنکه عدد سال تولد ، عدد ماه تولد ، و عدد روز تولد خود را به دست آوردید باید این سه عدد را با هم جمع کنید تا به یکی از اعداد 1 تا 9 یا عدد 11 یا 22 برسید. مثلا اگر در روز 31 ماه دسامبر سال 1955 به دنیا آمده باشید عدد سرنوشت شما به این صورت به دست می آید:
عدد سال تولد=6=4+2=24=5+9+9+1 =1995 عدد ماه تولد=3=2+1=12 عدد روز تولد= 4=1+3=31عدد سرنوشت= عدد سال تولد+ عدد ماه تولد+ عدد روز تولد=4=3+1=13=4+3+6بنابراین عدد سرنوشت شما 4 است.
عدد خورشیدی در این مرحله ، برای به دست آوردن عدد علامت خورشیدی خود ، باید به پاراگراف زیر توجه کنید. (مثلا اگر کسی در ماه آذر به دنیا آمده باشد عدد علامت خورشیدی او 9 است.) حمل (متولد فروردین): 1 ، ثور (متولد اردیبهشت): 2 ، جوزا (متولد خرداد): 3 ، سرطان (متولد تیر): 4 ، اسد (متولد مرداد): 5 ، سنبل (متولد شهریور): 6 ، میزان (متولد مهر): 7 ، عقرب (متولد آبان): 8 ، قوس (متولد آذر): 9 ، جدی (متولد دی): 10 ، دلو (متولد بهمن): 11 و حوت: (متولد اسفند) 12
عدد تقدیربرای به دست آوردن عدد تقدیر ، باید عدد سرنوشت را با عدد علامت خورشیدی جمع کنیم تا به یکی از اعداد 1 تا 9 یا 11 یا 22 برسیم. مثلا اگر عدد سرنوشت کسی 4 و عدد علامت خورشیدی او 9 باشد، آنگاه داریم: 4=3+1=13=4+9 یعنی عدد تقدیر او 4 است.
تفسیر عدد تقدیرپس از محاسبه عدد تقدیر خود آن عدد حتما یکی از اعداد زیر است پس خود را بشناسید:
عدد1) خود ساخته، شما فردی متکی به نفس، مستقل، مبتکر، مخترع ، فردگرا ، شایسته و رهبر هستید. عدد 2) مطیع و گوش به فرمان ، شما فردی متواضع و فروتن ، آماده برای خدمت به دیگران ، علاقمند به کار دسته جمعی ، مهربان و با محبت ، یک همکار خوب ، سیاستمدار، مصلح ، صبور و شکیبا ، شنوا و حساس نسبت به دیگران هستید. عدد 3) برون گرا، شما فردی هستید که به راحتی افکار و احساسات درونی خود را ابراز می کنید. همچنین فردی خلاق، هنرمند، زیبا هستید. کسی که از استعدادهای خود برای فایده رساندن به همه استفاده می کند. فردی شوخ طبع و دوستی خوب. عدد 4) منضبط، شماهرکاری که لازم و ضروری می دانید انجام می دهید.همچنین فردی وظیفه شناس، سخت کوش، خدمتگزار به دیگران، خویشتندار، خود کنترل، با کفایت و با لیاقت، سازمان دهنده، سازنده، بنیانگذار و دقیق و موشکاف هستید. عدد 5) آزاد منش، شما فردی مخالف سلطه و قید و بند هستید. کسی که خود را با تغییرات سازگار می کند و می داند چگونه با موقعیت های غیرمنتظره مواجه شود. عاشق ایده های جدید، مکتشف، ماجراجو و اهل سفر، تیزبین، کسی که به خوبی یادگرفته که به آزادی دیگران احترام بگذارد. عدد 6) سازمانگر و هماهنگ کننده، شماکسی هستید که در هر موقعیتی می داند چگونه افراد را با هم هماهنگ کند. مسئول، وظیفه شناس، وکسی که به خوبی خود را با دیگران هماهنگ می کند و از عهده مسئولیت ها به خوبی برمی آید. کسی که ارزش خانه و خانواده، کمک و حمایت دیگران را می داند. فردی که به خوبی می داند چه موقع باید به کمک دیگران بشتابد و چه موقع باید اجازه بدهد که دیگران خودشان به بهبود وضع خویش بپردازند. عدد 7) درون گرا، شما کسی هستید که عقل و منطق و بصیرت را در درون خود یافته است و می داند چگونه بیندیشد، تحلیل کند، مطالعه کند، بخواند، به مراقبت بپردازد، از بیرون به مسائل بنگرد، در جستجوی حقیقت باشد، اکثر اوقات را به تنهائی بگذراند و یاد گرفته که از تنهائی نترسد. عدد 8) محکم و پرقدرت، شما شخص قدرتمندی هستید که از قدرت خود به خوبی می توانید در راه کسب برتری های مادی بهره بگیرید، کسی که یاد گرفته چگونه از قوانین معنوی برای رسیدن به موفقیت مادی استفاده کند. شما می توانید بدون طمع ورزی و خودخواهی یا بهره کشی از دیگران به کنترل امور بپردازید و به موفقیت های مادی دست یابید. عدد 9) ایثارگر و از خود گذشته، شما فردی فداکار و علاقمند به خدمت به دیگران هستید و همه چیز خود را فدای دیگران می کنید. فردی دوست داشتنی، دلسوز، بخشنده و با گذشت و دارای قدرت درک بالا هستید. یاد گرفته اید که آدم خشک و یک دنده ای نباشید و تعصبات بیجا را کنار گذاشته اید و نسبت به آنها بی توجه هستید. در هرموردی سعی دارید همان چیزی باشید که دیگران می خواهند و همواره در تلاش هستید که دنیا را جای بهتری برای زندگی بسازید. عدد 11) روشنفکر، فردی هستید که همواره در جستجوی حقیقت است و از قوه درک شهودی خود استفاده می کند. آدمی مثبت اندیش و خوش بین هستید که فقط خوبی ها را در دیگران می بیند، با حقیقت زندگی می کند و نظرات روشنفکرانه خود را با دیگران در میان می گذارد. به خوبی قادر هستید از نیروهای روانی خود بهره بگیرید و به اتکای الهامات درونی خود جلو می روید. فردی دلسوز و مهربان، جسور و بی باک و در عین حال متواضع هستید. عدد 22) مسلط برنفس، خویشتندار، شما نیروهای عظیم درونی را در خود پیدا کرده اید و آنها را برای انجام کارهای بزرگ و فایده رساندن به دیگران به کار می برید. شما خودتان را هرگز محدود نمی کنید و فقط به نیازهای بشری فکر می کنید و اینکه چگونه می توان از قدرت های خود برای انجام کارهای بزرگ استفاده کرد. شما فردی سازنده و دوراندیش هستید.

جملات زيبا

***
زندگی زیباست ؛ نه در رویا بوسه زیباست ؛ نه برای هوس پرنده زیباست ؛ نه برای قفس دوست داشتن زیباست ؛ نه برای لمس کردن ؛ برای حس کردن پس بدون چه کسی تو رو دوست داره ؛ بخاطره خودت

***
ای دو چشمت سبزه زاران گریه ات اشک بهاران میروم غمگین و نالان اشک غم دیگر نیافشان ای سراپا مهربانی ای نگاهت آسمانی در دل نامهربانم شوق ماندن می نشانی عاشق و چشم انتظاری پاک و روشن چون بهاری هرچه گفتم باورت شد حیف از احساسی که داری چشمه ایی خشک و سیاهم خسته ایی گم کرده راهم بگذر از من چونکه دیگر زشت و سرتاپا گناهم

***
ترسم آخر در کنارم خسته وآزرده گردی با همه خوبی و پاکی در خزان پژمرده گردی میروم تا نشنوم آواز باران دو چشمت میروم چون می هراسم شعله ایی افسرده گردی ای که در خوبی و پاکی چلچراغ آسمانی قلب سردم را چه بی حاصل به سویت میکشانی قصه تلخ مرا کاش از نگاهم خوانده بودی من گنهکارم تو خوب و مهربانی

***
داشتم یک دل و آن هم به تو كردم تقدیم بیش از این از من مسکین چه تمنا داری
عشق ابدی است و اگر نباشد عشق نیست .
آتش عشق تو شد باده و درجام افتاد هر که نوشید از آن در نظر عام افتاد قسمت ما شد آن باده و آن آتش عشق نوش کردیم،چه نوشی،چه سرانجام افتاد
***
عشق را با هیچ تصویری نمیتوان نشان داد ...ولی همه تصویری از عشق در ذهن خود دارند!
***
کاش ! قلبم درد تنهایی نداشت سینه ام هرگز پریشانی نداشت کاش! برگهای آخر تقویم عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت کاش! می شد راه سخت عشق را بی خط پیمود و قربانی نداشت...
***
بی تو یک عمر فرصت برای گریستن دارم اما فرصت نظاره رفتن تو را نخواهم داشت.....
***
تا که بودیم نبودیم کشت ما را غم بی همنفسی
حال که رفتیم همه یار شدند خفته ایم همه بیدار شدند

بودیم کسی باور نمی داشت که هستیم
باشد که نباشیم بدانند که بودیم

قدر آیینه بدانیم تا چو هست
نه در آن روز که افتاد و شکست

***
ای کاش همچو شبنمی از چشمان زیبایت بر صورت پر رازت جاری می شدم و آن را بوسه باران می کردم...

***
عاشق آن کسی باش که به دو طرفه بودن عشق اصرار دارد.

***
روزی کـه دلـم پیش دلت بود گرودستان مـرا سخت فشردی کـه نروروزی که دلت به دیگری مایل شدکـفـشـان مـرا جفت نمودی که برو ...

***
اگر بهترین دوست نیستی اقلا بهترین دشمنم باش . اگه غمخوارم نیستی اقلا بزرگترین غمم باش . هرچه هستی همیشه بهترین باش جون بهترینها همیشه در یاد خواهند ماند . پس در بدترین خاطراتم بهترین باش .
زندگی مرگ است و مرگ است زندگی ...پس درود بر مرگ و مرگ بر زندگی ...
***
تنها بنایی که اگر بلرزد ، محکمتر می شود ، دل است

***
یادم باشه که یادت باشه که یادم بیاری که یادت بدم که یاد بگیری که یادم بیاری که همیشه به یادتم. یادت هیچ وقت از یادم نمی ره. اینو یادت باشه

***
کاشکی مانیتورت بودم همیشه رخ به رخت بودم ...کاشکی که کیبوردت بودم همیشه زیر انگشتات بودم ...کاشکی که هدفونت بودم همیشه در گوشت بودم ...کاشکی که موست بودم همیشه تو مشتت بودم ...کاشکی پسووردت بودم همیشه توی فکرت بودم ...

***
دنیا را بد ساخته اند ...کسی را که دوست داری ، تو را دوست نمی دارد ...کسی که تورا دوست دارد ، تو دوستش نمی داری ...اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد ...به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند ...و این رنج است ...(دکتر علی شریعتی)

در سكوت می توان نگاه را معنا كرد و آن را با عشق به دل پیوند زدمی توان بهار را به دیدار برگهای خزان زده بردو برای رازقی های امید از عطر دوست داشتن گفتمی خواهم سكوت كنم و تنها به حرف نگاهت گوش كنم

***
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکندقاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن استبوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکندتارموی توست اما ریشه ی عمر من است

***
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،بلکه گذاشتن سدی در برابر رودیست که از چشمانت جاریست.عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،بلکه پنهان کردن قلبی ست که به اسفناک ترین حالت شکسته شده
با هزار و یک ترفند شاخه گلی مصنوعی را در میان گلهای شاداب گلدانت پنهان کردم، و در دفتر خاطراتت نوشتم: «تو را دوست دارم، خواهم داشت تا زمانی که آخرین گل پژمرده شود...»
***
آغاز کسی باش که پایان تو باشد

***
دردی كه من از تو دارم در دلدل داتد و من دانم و من دانم و دل

***
من به یک هراسهمیشه طرحهای ساده و سایه های باران خورده ام رابی دلیل بر باد داده امبعد از این دیگرنه به خواب قاصدکی تعبیر خواهم شد

زيباي معقول را برزيباي محسوس ترجيح خواهم داد

زيباي معقول را برزيباي محسوس ترجيح خواهم داد

محرم شناسنامۀ اسلام

فرستنده: عبدالقاهر یونسی: 25 قوس 1389
محرم شناسنامۀ اسلام
جنگ حق و باطل نبردی است ازلی که ناقوس آن در روز خلقت دمیده شده تا بروز پیروزی حق بر باطل در محشر ادامه خواهد داشت
از جمله نبردهایی که تیغ بران حق کمر باطل را در آن شکست معرکه ی موسی پیامبر بود با امپراطوری فرعون و چکاچک شمشیرهای فرعونیان
در این ماه ـ و دقیقا در دهم عاشورای این ماه ـ بود که رمز ایمان و اسلام موسای پیامبر؛ قوم ستمدیده و مظلوم بنی اسرائیل را از زیر پنجه های ظلم و ستم فرعونیان بیرون کشیده بر ساحل پر موج دریا قرار گرفت.
اینسو دریای خروشان است و نهنگهای گرسنه و آنسو اسبان فرعونیان که چار نعل می تازند و شمشیرهای برانی که در جهش آفتاب سوزان در کنار رعد و غرش سربازان مست چون برق در آسمان می جهند..
لحظاتی است بسیار هراسناک که عقل بشر در آن از کار می افتد. موسی هم ستمدیدگان را بوعده نجات از خانه و کاشانهایشان بیرون کشیده تا در اینجا با تیغ فرعون چون گوسفند سر بریده شوند!...
این است قدرت و توان یک مؤمن کوشا... که باید در ره حق بکوشد و از هیچ نهراسد و از خود هیچ کوتاهی نشان ندهد پس از آنست که آسمان ادامه ماجرا را در دست می گیرد. اینجاست که معجزه سخن می گوید
هرگاه عقل بشر در پرتو ایمان صادق در رکاب نبوت بپا خیزد، و جز اخلاص و ایمان هیچ نکارد معجزه دست در دستان او خواهد نهاد...
آری..عصای معجزه آسای موسی بفرمان خدای موسی به دریا زده می شود و دریا از وسط شكافته می گردد و موسی و پیروانش برخاک خشک در کوچه ای که دو دیوار آن را موجهای خروشان آب مستانه بالا می زنند بدانسوی دریابحرکت در می آید...
و لشکریان نادان فرعون نیز از پشت خود را طعمه ی این معجزه می کنند...
موسی و یاران را به ساحل رسیدن همان و دریا به حال خود خزیدن همان...
دریک آن دو دیواره موجهای خروشان همدگررابه آغوش می کشند وفرعون وفرعونیان راتا ابدازصحنه آفرینش می ربایند...
این پیروزی بزرگ حق بر باطل در فراز تاریخ افتخاری است نمونه که همواره مومنان آنرا جشن می گرفتند. بنی اسراييل تا روزی که پرتوی از حق در آنها جریان داشت دهم محرم را روزه می گرفتند. و چون پیامبر اسلام از این خبر مطلع شدند فرمودند: ما به موسی اولاتريم از یهودیان ... و از آن روز امر فرمودند: مسلمانان روز عاشورا و تاسوعا را به پاس پیروزی حق در کالبد موسی بر فرعون رمز باطل روزه بگیرند. این روزه در حقیقت؛
اولا: سپاس مومنان است از پروردگار یکتایشان که حق را بر باطل؛ موسی را بر فرعون؛ و یا اسلام را بر کفر پیروزی بخشید.
و دوما: یادبودی است از آن جشنواره بزرگ ایمان سترگ مومنان، و همدلی است با آن صادقان راستین. و تجدید عهد و میثاق و پیمان است با حق که ما همیشه و همواره با تو خواهیم بود و جان و مال خود را در راه تو فدا خواهیم نمود...
این ماه پر شور پر است از صحنه های نبرد حق و باطل..
از جمله این صحنه های دردآور صحنه شهادت امیر مؤمنان؛ داماد علی مرتضی، یار و دوست و همسنگر رسول خدا، حضرت عمر بن خطاب ـ رضی الله عنه ـ است.
نام عمر انسان را به یاد آرمانهایی والا از مقابله دندان شكن حق و باطل، از دلیر مرد شجاعت و بی مهابا، از ثبات و استقامت و یکدلی، از وزیری نمونه برای رسالت و خلافت آن، از رهبر و دولتمندی بی مانند، از سیاستمداری سترگ، از محبت و عشق به رسول خدا و خاندان او... و خلاصه دانش آموزی نمونه از دانشکده رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و صحبه ـ و دست پرورده ای ممتاز از ساختار تربیتی رسول اکرم می اندازد.
عمر شخصیتی است که تاریخ بشریت با یک دنیا اجلال و احترام در مقابل رادمردی او می ایستد.
همه بشریت از دوست و دشمن در مقابل مردانگی و شجاعت و ایمان عمر مات و مبهوت و حیران می ایستند و بر مدرسه و استادی که او را تربیت نموده سلام و درود بی پایان می فرستند.
مگر پشیزی از حاقدان که عمر گلیم برده داری و فرعون منشی را از زیر پایشان بدر کشید، و در یک آن از جاه و جلال کاخهای مجلل و ادعای خدایی پوزه حقیر آنها را به خاک ذلت کشانید و ملت را از بردگی آنان رهایی بخشید و به درگاه بندگی خداوند ـ آفریننده و خالق آسمانها و زمین و هر آنچه در آندوست ـ شرفیاب ساخت.
عمر آن شخصیتی است که آسمان او را برای گسترش قلمرو دین خدا بر زمین تربیت نمود. رسول خدا پیام آسمانی اسلام را از محضر ملکوتی آسمان به زمین رسانید، پس از او خلیفه و جانشین منتخبه ی دست پروردگان و یاران رسالت ـ ابوبکر صدیق؛ پدر زن پیامبر اکرم و یار غار او ـ در مدت دو سال دین را در شبه جزیره عرب استقرار بخشید و پایه های اسلام در چهار سوی جزیره مستحکم گشتند..
پس از ابوبکر، عمر مقالید رهبری امت را بدست گرفت و حدود 12 سال پیام اسلام را به جهانیان رسانید. در دوران عمر به گواهی و شهادت دوست و دشمن جهان در سایه عدالت و آزادی و رفاه و آسایش بی مانندی در سایه سیاست و حکومتداری این مرد صادق و زاهد و پارسا و فروتن می زیست...
در دوران عمر بود که پوزه دو امپراطوری مغرور فارس و روم آنانیکه در ادعای خدایی مست بودند به زمین مالیده شد.
عمر فاروق رضی الله عنه شخصیتی است که ایران زمین همواره و همیشه بدو افتخار خواهد ورزید. چرا که در زمان او و در سایه رهبریت حکیمانه او ایران از چنگال پست حکومت مجوسیان آتش پرستی که عقل و انسانیت را به ذلت و خواری کشیده بودند نجات یافت و نور اسلام بر این سرزمین درخشیدن گرفت.
آتش پرستانی که با مکر و حیله و نیرنگ مردم را فریب داده بودند و به بردگی گرفته بودند حقد و کینه ای بس بزرگ را در دل بر عمر گرفتند، و در یک توطئه پست و حقیری این ابر مرد تاریخ بشریت را به شهادت رسانیدند. که اول محرم هر سال هجری یاد بودی است از این نبرد حق و باطل که در آن خون عدالت بر شمشیر خیانت غلبه یافت...
عمر رضی الله عنه عشق و علاقه و ایمانی خاص به پیامبر و پس از او به خانواده ی او داشت. این عشق و ایمان حضرت علی وزیر و مشیر دست راست عمر را بر آن داشت که دختر خود "ام کلثوم" خواهر حسن و حسین دو گل سر سبد جوانان بهشت، و نوه ی پیامبر اکرم را به عقد ازدواج عمر درآورد. عمر از شدت محبت به خاندان رسالت ام کلثوم را به عنوان آخرین همسر خود برگزید و پس از او هرگز ازدواج نکرد تا نشاید دختر فاطمه زهراء رنجیده خاطر شود که رنجش او رنجش مادر، و رنجش مادر رنجش پدر بزرگ است.
سلام بر رشادت و اخلاص و مردانگی و محبت عمر به اهل بیت!...
دشمنان عقل و صداقت، خفاشان ترسوی شبهای تار که عمر را با خنجر ننگ خیانت در نماز فجر به شهادت رسانیدند، این پیروزی بزرگ را بر خود جشن گرفته در "کاشان" برای ابو لؤلؤ آتش پرست قاتل امیر مؤمنان روضه ای بر پا نهادند و او را "بابا شجاع الدین" نامیدند و تا امروز کمر احترام در مقابل خاک نجس این بت خیانت پیشه خم می کنند. و با این کار خود به مسلمانان کاشان ایران و دنیا می گویند: ما بودیم که جگر ابرمرد تاریختان را دریدیم و امیر مؤمنان علی و خاندان او را داغدار کردیم! آنگاه مسلمانان غافل با لبخند حماقت از کنار آن حاقدان آتش پرست خاموش می گذرند!
یهودیان و آتش پرستان بسی سعی نمودند از مقام پر شکوه تاریخی عمر بکاهند ولی جز آنچه پارس سگ از ابر پربار بارانی می کاهد هیچ بیش نکاستند!...
عمر؛ عمر ماند و خواهد ماند، و آن سگان هار همچنان پارس می کنند تا بجزای خود رسند!
سلام بر عمر و سلام بر ثبات و استقامت و مردانگی و عدالت و آزادمنشی او...
عاشورای این ماه تصویری دیگر از حماسه نبرد حق و باطل بر تاریخ بشریت رسم نمود.
آری!...حماسه پر شور و آه کربلا... حماسه زمینی پلید که جز کرب و بلا هیچ برای تاریخمان به ارمغان نیاورد.. حماسه ی خاکی که با مکیدن خون پسر رسول خدا برای همیشه مهر پلیدی بر پیشانی خود نهاد...
گل خندان و شاداب جوانان فردوس، سالار شهیدان، نواده رسول اکرم امام حسین چون دید که نظام حکومتداری در اسلام از شورا که دستور قرآن و پیامبر است به نظام پادشاهی کسرا و قیصر کشیده می شود با برخی دیگر از جوانان برومند اسلام شمشیر اعتراض بر کشید و در مقابل این تحریف بزرگ تاریخ اسلام قد علم کرد. همسنگر او عبد الله بن زبیر نواسه ی ابوبکر، پسر اسماء چهره زن فداکار حادثه هجرت نبوی در مکه قیام کرد و خلافتی اسلامی بر پا نمود.
اما امام حسین به وعده شیعیان کوفه بسوی عراق حرکت نمود، ولی در راه خبر رسید که اهل کوفه بدو خیانت کرده اند، و در کربلا لشکر کوفیان خائن را دید در رکاب شمر رمز خودخواهی و غرور به جنگ با او کمر بسته اند.
شهید کربلا بر این ایمان بود که حکومت اسلامی بر پایه شورای برتران و عالمان و بزرگان و دانشوران انتخاب می شود؛ نه پیامبر آنرا میراث خاندان خود قرار داد و نه هیچ کس دیگری را چنین اختیاری است. پس نظام اسلام نظام شورا و آزادی و عدالت است نه نظام میراث داری و پادشاهی...
سالار شهیدان در کربلا این ایده و آرمان خود را با خون خود نگاشت تا جهان دریابد؛ اسلام را نمی توان با زور شمشیر در قفس خواسته ها و آزهای این و آن زندانی نمود. اسلام آرمانی است آزاده؛ سوار بر اسب عقل و منطق و فطرت و خواسته های آزاد مردان عدالت پیشه و پارسا بسوی اهداف و آرمانهای خود چارنعل می تازد، و هیچ کسی نمی تواند آنرا با طناب شهوت خود بدار آویزد.
پیام حرکت استشهادی سالار شهیدان در کربلا نگاشته شد و تا امروز خاری است در حلقوم پادشاهانی که مهار ملتها را آنروزی که روده ی نافشان بریده می شود در دست می گیرند! و خاری است در گلوی حکام زورگو و جاه طلب و خودخواه و خود رأی و تقلب باز و چپاولگر...
محرم ماه پر شور و حماس تاریخ ماست، و آن نیز نوروز هر سال هجری ماست. گویا محرم در اول هر سال می آید تا همه این معانی را در ملت اسلامی زنده کند. و در گوشها و قلبهای امت اسلامی بدمد که شما وارثان انقلاب و پیروزی حق هستید. پس از هیچ مهراسید که پیروزی از آن شماست. چه در لباس شهادت عمری و حسینی و یا در لباس پیروزی موسایی...
و در این سالهای ننگ و خواری و عقب ماندگی محرم امسال با مثالی زنده در خیابانهای ایران، و در فلسطین و افغانستان و عراق وغزه به دیدار امت اسلامی آمده تا به جوانان برومند این ملت در خواب بیاموزد؛ خون شهیدان ما نمادی است دیگر در راستای خون
عمر و خون حسین... و شما ای جوانان مسلمان می توانید عصای موسی، و معجزه ی این قرن باشید

احترام پلنگ به قرآن

محمددین انوری : 22 دلو 1388
احترام پلنگ به قرآن
یک نفر شکاری که درکارش وارد وماهر شده بود وهمیشه در کوه ودره ها مصروف شکار بود وبخوبی میتوانست درسختی وبلندی کوه ها برود.روزی از یک سنگلاخ در حال گذشتن بود که یک پلنگ قوی از مقابلش آمد. آنوقت راه بند شده بود امکان برگشت وجود نداشت هیچ راهی دیگری هم نبود. این راه آنقدر باریک وخطرناک بود که یک نفرکوه نورد به مشکل میتوانست عبور نماید آنهم همین شکاری بود که ازچنین راهی میگذشت.
شکاری از ترس اینکه پلنگ قوی هیکل اورا از بین نبرد قرآن شریف را که درجیب داشت بیرون نموده جلو روی پلنگ گرفت پلنگ با دیدن قرآن شریف هر چهار چنگ دست وپای خودرا به سنگ محکم نموده پائین تر از شکاری بروی سنگ آویزان شد تا شکاری بتواند بگذرد شکاری از کنارش گذشت . وقتی که گذشت با بی اعتنای وبی رحمی پای خودرا به پشت شیر زد و اورا از جایش انداخت پلنگ از سنگ خطا شد ودرپائین دره سقوط کرد صدای ناله اش بگوش میرسید وبعداز چند لحظه جانداد .
مرد شکاری بخانه برگشت ازهمان روز به بعد از زنده گی خود خیری ندید به ترتیب نوبت زن واولادهایش فوت نمودند وخودش تنها مانده بود وهیچ گوسفندی کوهی را نمیتوانست شکارکند از نظرمردم منفور شده بود وکسی برایش نان نمیداد اواز کردار خود که دربرابر یک حیوان مرتکب شده بود پشیمان بود پلنگ درنده که به قرآن احترام داشت جان خودرا فدای قرآن کرد وبه شکاری ضرر نرساند لیکن مردشکاری با او نامردی کرد.
پایان
چغچران

استعداد برتر در وبلاگ نويسي به شما كمك خواهد كرد

سيد موسوي

سيد موسوي
2011

sayed musavi -21 years old

sayed musavi -21 years old
Powered By Blogger

عضوي وبلاگ من شويد واز ان استفاده كنيد

پست‌ها
Atom
پست‌ها
تمام نظرات
Atom
تمام نظرات

جستجوی این وبلاگ

معلوماتي عمومي

  • جاليب و خواندني

فهرست وبلاگ من

  • استعداد برتر
    مراحل عشق وعاشقی از دید دانشمندان
    ۱۴ سال قبل

اشتراک در

پست‌ها
Atom
پست‌ها
تمام نظرات
Atom
تمام نظرات

فهرست وبلاگ من

دنبال کننده ها


اسعداد برتر

استفاده مشروع

موضوعات اصلي وبلاگ

1: آموزشي 2: علمي 3: تفريحي 4: نمايشي

از مقالهاي علمي استفاده كنيد

"موسوي" با تمام وجود در خدمت جوانان دانش آموز خواهد بود.

بايگانی وبلاگ

  • ▼  2011 (10)
    • ▼  فوریهٔ (3)
      • ▼  فوریه 07 (1)
        • مراحل عشق وعاشقی از دید دانشمندان
      • ◄  فوریه 06 (2)
    • ◄  ژانویهٔ (7)
      • ◄  ژانویه 29 (1)
      • ◄  ژانویه 23 (2)
      • ◄  ژانویه 22 (1)
      • ◄  ژانویه 21 (1)
      • ◄  ژانویه 20 (1)
      • ◄  ژانویه 18 (1)

درباره من

عکس من
سيد موسوي
Talentسيد موسوي اين ويبلاگ را ب تاريخ 16-01-2011 ايجاد شده است.
مشاهده نمایه کامل من
مدير مسئول وبلاگ سيد " موسوي" 2011. زمینه Ethereal. با پشتیبانی Blogger.