۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

وطن



وطن
نام وطن زنـام گلستان عزیزتر
مهروطن زالفت جانان عزیزتر
جای درآن که چشم به گیتی گشوده ام
خاکش مرا زیاقوت ومرجان عزیزتر
خاک که تکیه گاه پدرجد ز سالهاست
بالاله و بنفشه و ریحان عزیزتر
آب شفاف چشمه و دریای ملک من
از آب خضرو زم زم و باران عزیزتر
آن خان های کاگلی با سقف خاروخس
از بلدینگهای لندن و ایران عزیزتر
آن گادیهای چوبین و اسپان باد پا
از موترهای جرمن و جاپان عزیزتر
تاکی عزیز جنت و فردوس دیگران
مارا کیان و وادی پغمان عزیزتر
کابل اگرچه بیشهء ویرانه بیش نیست
لیکن مرا ز لندن وتهران عزیزتر
مهروی اجنبی که دوصد جلوها کند
طرز نگاه گلرخ افغان عزیزتر
گفتند مرا چی داده بتو حب این وطن
گفتمزیاده از همه ایمان عزیزتر
ما جان و سر برای وطن میکنیم فدا
از جان زیاده خون شهیدان عزیزتر
برگو بآن مهاجر دور از دیار و ملک
آوارگی زچیست به انسان عزیزتر
بازآه بسوی میهن آبای خویشتن
شادی و غم به جمع عزیزان عزیزتر
برکن درخت جنگ و تعصب و کشمکش
بنشان نهال صلح که به بوستان عزیزتر
(درویش)ملک خویشم و مغرور سربلند
فقرش مرا زعزت شاهان عزیزتر