وطن
نام وطن زنـام گلستان عزیزتر
مهروطن زالفت جانان عزیزتر
جای درآن که چشم به گیتی گشوده ام
خاکش مرا زیاقوت ومرجان عزیزتر
خاک که تکیه گاه پدرجد ز سالهاست
بالاله و بنفشه و ریحان عزیزتر
آب شفاف چشمه و دریای ملک من
از آب خضرو زم زم و باران عزیزتر
آن خان های کاگلی با سقف خاروخس
از بلدینگهای لندن و ایران عزیزتر
آن گادیهای چوبین و اسپان باد پا
از موترهای جرمن و جاپان عزیزتر
تاکی عزیز جنت و فردوس دیگران
مارا کیان و وادی پغمان عزیزتر
کابل اگرچه بیشهء ویرانه بیش نیست
لیکن مرا ز لندن وتهران عزیزتر
مهروی اجنبی که دوصد جلوها کند
طرز نگاه گلرخ افغان عزیزتر
گفتند مرا چی داده بتو حب این وطن
گفتمزیاده از همه ایمان عزیزتر
ما جان و سر برای وطن میکنیم فدا
از جان زیاده خون شهیدان عزیزتر
برگو بآن مهاجر دور از دیار و ملک
آوارگی زچیست به انسان عزیزتر
بازآه بسوی میهن آبای خویشتن
شادی و غم به جمع عزیزان عزیزتر
برکن درخت جنگ و تعصب و کشمکش
بنشان نهال صلح که به بوستان عزیزتر
(درویش)ملک خویشم و مغرور سربلند
فقرش مرا زعزت شاهان عزیزتر